و قس.

بی‌وتن از تمام زمین بی‌نصیب است.

و قس.

بی‌وتن از تمام زمین بی‌نصیب است.

الا به روزگاران

جمعه, ۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۳۹ ب.ظ

در دام پنجره می‌افتم و خیره خیره می‌شوم به تابستان خلوت میدان سید حسن حسینی. سیم‌های زوج‌تابیده تلفن از جلوی پنجره رد رد می‌شوند. ترجمان‌های جدیدی از گیاه عشقه. دو به دو در هم تابیده‌اند تا اختلالات الکترومغناطیسی حاصل از منابع خارجی را خنثا کنند. که دل‌دادگان جوان و کهن، مادر و پسر، پدر و دختر، خواهر و برادر بتوانند فارغ از غوغای شهرها و فاصله‌ها با هم هم‌زبانی کنند.
وارد دهه چهارم زندگی‌م شده‌ام. صده‌ی چهارم گذران روزگار در متروپولیس. صبح‌گاه پیاده به متروی حبیب‌الله می‌روم و هم‌راه انبوه جویندگان روزی در مسیر ایستگاه تئاتر شهر می‌شوم. خط را عوض می‌کنیم و روانه میرزای شیرازی می‌شویم و در شهر منتشر می‌شویم. تاریکی که طلوع کرد جان خسته سراغ خانه را می‌گیرد. جایی که البته کسی منتظر نیست و اما شاید بشود از آرامش شب غنیمیتی بگیری.
تازه تازه است که به این خانه جدید آمده‌ایم. آپارتمانی شصت متری. دربرگیرنده سه جوان دهه شصتی. مکان شرکت را هم اندکی‌ست که جابجا کرده‌ایم. کوچ کرده‌ایم به چند کوچه بالاتر. راحتم. همیشه با تغییرات جبری جغرافیایی راحت بوده‌ام. و چندان به جایی دل نبسته‌ام که من چه دارم که بگذارد این‌جا بمانم. بی‌وتن از تمام زمین بی‌نصیب است.

ظهر جمعه‌ست. ظهرتان بخیر.

نظرات  (۲)

من فقط فهمیدم که تهران 400 سالشه 
امید که قبل از ورود به دهه پنجم زندگی، از پنجره خانه ای که بجای دو جوان عذب دیگر، دلبرکی در آن آرمیده به وطن خیره خیره شوی و با طلوع تاریکی، تلفن پشت تلفن زنگ بخورد که "پس کی میای؟" . و تو جوان دهه شصتی مست و خرامان بگویی "چشم خانم، الساعه خدمت میرسم. بوس بوس."
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی